سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اگربارگران بودیمو هستیم!

جمعه 86 شهریور 9 ساعت 2:45 صبح

همیشه برای شروع مشکل دارم کلی حرف برای گفتن اما تا دستم میاد روی کیبورد حرفها پرمیزنند! امااول به خدمتتون عرض کنم اخ جون !چرا؟!چونکه داریم تشریف میبریم (اگربارگران بودیمو هستیم)زودقضاوت نکنیدبه قل عزیزی همه رفتنهاکه بدنیست.ماهم داریم میریم یکجای خوب یک جای خیلی خوب اینم یک پست خداحافظیه البته شخصیه ومن ازمدیرجانمان مجوزرسمی وحکم ماموریت دارم الکی که نیست!بین خودمون بمونه اما من دارم میرم ... میترسم بگم!...دارم ...میرم ...دارم میرم....خانه خدا مهمونی !اره باورتون میشه خودمم باورم نمیشه اخه من کجاوخانه توکجاا؟؟!!

صمیمانه با دوستان:

اول ازهمه باخانوم مدیرمون :اقاجان این اسماخانوم که انقدردخترخوبیه مثل یک خواهربزرگترمیمونه راهنماییاش دعواهاش البته من اوایل ان وضعو دوست نداشتم اما بعدها فهمیدم سختگیری وحساسیتش هم ازروی مهربونیشه ((حلال کن ابجی اسمای خطرناک مهربونم))

دوم میریم سراغ صبا:ازاون بچهای نایاب روزگاره تک لنگه نداره قلمی برنده ودلی پاک و قلبی مهربان بارزترین ویژگیش هم شیطنتشه که مثل یک انبارباروته! به سازمان میراث فرهنگی سفارش کردم یک نسخه ازش بزنند بزارندتوی موزه!((الهی چقدر توخوفی ببخش بابت اون مدت که مریض بودم چقدرالکی الکی حرص خوردیوناراحت شدی حلال کن دوست نایاب باب من توصیه میکنم بنویسی که خوب مینویسی درثانی یابرو دانشگاه یاهم که بعله))«خیلی نازی»

مایده کوچکترین عضو گروهمون که خیلی هم بزرگترازسنشه:((باهم کلی شیطنت کردیم که البته بازم کمه!کل کلهای خوشمزه ای راباهم نوش جان کردیم خلاصه توی همین مدت کم خیلی ازت خوشم امدحلال کن افجی))(من هنوزم دشمنم اما دیگه دشمن دشمنت!)

قوقی جان (وظیفته حلال کنی!!!)

 

واما..شما :اره شما،شماکه بهتون خیلی مدیونم شماکه ...دعام کنید این دخترحقیرتونو دعاکنید من هرکجای این عالم بایستم باهرشخصیتی که باشم همیشه یک چیزبرای من ثابته واون هم شمایید...

خب ماهم رفتیم که بریم حلال کنید اگه دینی به شمادارم اگرمیتونیدحلال کنید اگرهم نه بفرماییدتاجبران کنم انشالله

یاعلی!


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بسم الله
[عناوین آرشیوشده]